Thursday, March 30, 2023

بازنشر «دورۀ کامل ماهنامۀ دانشکده به همراه چند پیوست»

یادآوری: ماهنامۀ «دانشکده»

(12شماره، تاریخ انتشار: اردیبهشت1297 تا اردیبهشت 1298)

(دربارۀ این کتاب)

آنچه در این مجموعه گردآوری شده دربرگیرندۀ دورۀ کامل مجلۀ «دانشکده» و چند افزوده در پیوست است. اسکن دورۀ کامل «دانشکده» در کتابخانه دانشگاه تهران انجام شده است. شوربختانه دو صفحۀ آغازین که دربرگیرندۀ بخشی از مقالۀ «مرام ما» نوشتۀ بهار هستند، افتاده‌ است. در پیوست مقالۀ یادشده از میان مقالات بهار برون‌نویسی شده، به همراه ضمیمه‌هایی در پیوند با آن، آمده است. 

آشنایان به تاریخ فرهنگ و ادب ایران نوین با مجلۀ «دانشکده»، دومین مجلۀ تخصصی ادبیات پس از مجلۀ «بهار» به مدیریت زنده‌یاد اعتصام‌الملک (یوسف اعتصامی) در تاریخ ادبیات جدید فارسی، به خوبی آشنا هستند. آنچه در پی آمده است تنها برای یادآوری است.

*

نخستین شمارۀ ماهنامۀ «دانشکده» به مدیریت محمدتقی بهار، در اردیبهشت 1297 منتشر شده است. به گزارش رشید یاسمی (رشید کرمانشاهی) «دانشکده» برای «نشر آثار انجمن ادبی دانشکده» توسط بهار تأسیس شد. یاسمی می‌افزاید: «در دیماه 1294خ انجمن ادبی کوچکی از جوانان ادیب و خوش‌طبع به نام «جرگۀ ادبی یا جرگۀ دانشوری» در تهران تشکیل شد. در این انجمن غزل‌هایی به روال متغزلین قدیم ایران طرح می‌شد و اعضا روی آن اقتراحات، غزل می‌گفتند. رفته‌رفته اعضای انجمن زیاد شد و خود را قادر دید که روی اصول تازه‌تری کار کند. جرگۀ کوچک ادبی «دانشکده» نامیده شد. نظامنامۀ اساسی آن در اواخر سال 1296خ تجدید شد و «تجدید نظر در طرز و رویۀ ادبیات ایران» با احترام به اسلوب لغوی و تعبیرات اساتید متقدم با مراعات سبک جدید و احتیاجات عمومی حال حاضر، منظور نظر قرار گرفت.» (ارین‌پور، ج2ـ426)

مرام انجمن «ترویج معانی جدید در لباس شعر و نثر قدیم و شناساندن موازین فصاحت و حدود انقلاب ادبی و لزوم احترام آثار فصحای متقدم و ضرورت اقتباس محاسن نثر اروپایی بود و در آن روزگار تحول، خدمتی شایان به ادبیات کرد.» (صدرهاشمی،ج2ـ270) محمدتقی بهار، عباس اقبال(آشتیانی)، رشید یاسمی(کرمانشاهی)، عبدالحسین تیمورتاش(سردار معظم خراسانی)، سعید نفیسی، علی‌اصغر حکمت(شیرازی)، احمد رخشان(مقبل)، یحیی ریحان، عبدالله انتظام، حبیب‌الله امیری، ابراهیم الفت، علیرضا صبا و عبدالله تلگرافچی‌زاده؛ اعضای انجمن و نویسندگان «دانشکده» بودند که «پس از مجلۀ «بهار» (به مدیرت اعتصام‌الملک) دومین مجله‌ ادبی بود که در مطبوعات پارسی پدید آمد.» (آرین‌پور،ج2ـ446) 

بهار، عباس اقبال، رشید یاسمی و تیمورتاش بیشترین مقاله‌ها را در «دانشکده» نگاشته‌اند. دو سلسله‌مقاله از عباس اقبال («تاریخ ادبی» در 9شماره) و رشید یاسمی («انقلاب ادبی» در10شماره) بسیاری از صفحات «دانشکده» را پر کرده است. انتقادها و ذوق‌آزمایی‌ها، شرح حال بزرگان، قطعات نثر ادبی، اشعار اساتید و گویندگان معاصر، ترجمه‌های خوب به نظم و نثر و در هر شماره چند ورقی از رمان «سلطنت» الکساندر دوما [جداگانه، ضمیمۀ مجله]، به تفاریق درج می‌شد. (آرین‌پور، ج2ـ226)

عباس اقبال در «تاریخ ادبی»، «پس از تمهید مقدمه راجع به ادبیات قبل از اسلام، تاریخ ادبیات زبان فارسی بعد از اسلام را به شش عصر تقسیم نموده است: 1. از ظهور اسلام تا ظهور غزنویان 2. از غزنویان تا تشکیل دولت سلجوقی 3. از ابتدای تشکیل دولت سلجوقی تا حملۀ مغول 4. از حملۀ مغول تا تشکیل دولت صفویه 5. از تشکیل دولت صفویه تا دولت قاجاریه 6. از ابتدای قاجار تا مشروطیت.» (صدرهاشمی:271) نویسندۀ «انقلاب ادبی»، رشید یاسمی، با بازخوانی تاریخ ادبیات فرانسه از سدۀ شانزدهم تا آغاز سدۀ بیستم، روند دگرگونی، تجدد و انقلاب ادبی فرانسه را بررسیده است. از عبدالحسین تیمورتاش با امضای سردار معظم خراسانی، در 5 شماره سلسله‌ترجمه‌هایی با عنوان «ما در نظر دیگران»، زیرعنوان «پارسیان» و ترجمۀ دیگری با عنوان «سیاست آلمان» در 2 شماره منتشر شده است.

مقاله‌های «مرام ما»، «در اطراف مرام ما»، «تأثیر محیط در ادبیات» (2بخش)، «شعر خوب» (2بخش)، «مردم بزرگ»، «دستور ادبی»، «الفاظ و معانی(شعر قدیم و شعر جدید)»، «یک سال تمام»، به همراه دو پاسخ انتقاد در جواب عباس اقبال آشتیانی، (جدا از اشعار، اقتراح و قطعه‌های ادبی) با امضای محمدتقی بهار منتشر شده‌اند.

در پی انتشار سرمقالۀ نخستین شمارۀ دانشکده، «مرام ما» به قلم بهار، یکی از پرشورترین و پرمایه‌ترین گفت‌وگوهای انتقادی تاریخ ادبیات جدید فارسی آغاز می‌شود. به گزارش یحیی آرین‌پور، تقی رفعت پس از بازنشر کامل سرمقالۀ بهار در روزنامۀ «تجدد» (که خود از گردانندگان آن بود)، «مرام ما» را دست‌آویز نوشتن سلسه‌مقالاتی با عنوان «مسئلۀ تجدد در ادبیات» قرار داد. گزارش تاریخی و تحلیلی این گفت‌وگو در جلد دوم «از صبا تا نیما» به تفصیل آمده است. (پیوست)

ماهنامۀ دانشکده، پس از انتشار شماره‌های 11و12 (در یک مجلد)، در اردیبهشت 1298، علی‌رغم امیدواری بهار به ادامۀ کار، آنچنان که در سرمقالۀ «یک سال تمام (سالی که نکوست از بهارش پیداست)» نوشته است، دیگر منتشر نشد.

افزوده‌ها ــ به پیوست مقاله‌های تقی رفعت و محمدتقی بهار در گفت‌وگوی انتقادی پیوسته‌ای میان این دو بر سر «مسئلۀ تجدد در ادبیات»، که از انتشار مقالۀ «شاگرد مکتب سعدی» در دیماه 1296 آغاز شده بود، افزوده گردید. مقاله‌های تقی رفعت در انتقاد از بهار در دو مجلۀ «تجدد» و «آزادیستان» هر دو چاپ تبریز و مقاله‌های بهار در «نوبهار» (مشهد) و «دانشکده» (تهران) منتشر شده‌اند. این گفت‌وگوی انتقادی از نمونه‌های نخستین کوشش‌های فراگیر ایرانیان برای بازتعریف ادبیات نوین فارسی است. روزنامۀ «تجدد» ارگان حزب دموکرات آذربایجان و روزنامۀ «نوبهار» ارگان حزب دموکرات خراسان هستند. اما روزنامۀ دانشکده، در تهران، سخنگوی حزبی نیست. بهار در این زمان به تهران آمده و انجمنی ادبی از جوانان خوش‌قریحه و دانشمند ترتیب داده، ماهنامۀ «دانشکده» بلندگوی سخن و اندیشۀ اینان است. در سوی دیگر، تقی رفعت در همان تبریز، دست به انتشار مجله‌ای تخصصی در ادبیات زده است که شوربختانه دیر نمی‌پاید و با درگذشت زودهنگام تقی رفعت، بیش از 4 شماره منتشر نمی‌شود.


فروردین1402 ـ امیر حکیمی



*  برای نوشتن این یادآوری از کتاب‌های «تاریخ جراید و مجلات ایران» نوشتۀ محمد صدر هاشمی (جلد دوم)، چاپ کمال، اصفهان، 1364 و «از صبا تا نیما» نوشتۀ یحیی آرین‌پور، (جلد دوم)، کتابهای جیبی با همکاری موسسه فرانکلین، 1351، یاری گرفته شد . 

دریافت فایل پی دی اف : «دورۀ کامل مجلۀ دانشکده» (گوگل درایو)

دریافت فایل پی دی اف «دورۀ کامل مجلۀ دانشکده» (تلگرام)

 

 

Wednesday, December 9, 2020

do-l تابخانه : معرفی کانال تلگرام

همراه عزیزم

اکنون سالها شده می‌خواسته‌ام در برابر این صفحه‌های وبلاگ، آینه‌ای بنشانم که تکنولوژی بس تندتر از آدم می‌رود و به چشم هم زدنی آدمی جا مانده است اما بسیارها شد که آن نشد. باری سرانجام این روزها بر آن شدم تا کانالی در تلگرام راه بیندازم تا هم کار آن آینه را کرده باشد، هم ابزارهای بیشتری پیش دستم باشد. آدرسش این شد: https://t.me/dolibrary و آنچه آنجا به سرآغاز نوشته‌ام این‌چنین:

 





Saturday, September 3, 2016

غزاله خورشید و دونامه / شین پرتو، نیما یوشیج




«یکی از توانایی‌هایی که از طرف هنرمند بیشتر انتظار آن می‌رود این است که با چشم دیگران در صنف اشعار دیگران درآمده، زیبایی‌هایی را که هست و جهات مشترک‌پسند دارد یا ندارد، پیدا کند.»
[نامه به شین پرتو، نیما]


«درباره‌ی...»


این کتاب بازساخته‌ی کتاب «غزاله خورشید»، شامل دفترهای ژینوس (1325)، سمندر (1325)، دختر دریا (1325)، خوشه پروین (1325) و غژمه (1329)، مجموعه شعرهای شین پرتو (علی شیرازپور1286-1376) است که تنها یک بار توسط انتشارات مزدا در سال 1352 به چاپ رسیده است.
غزاله خورشید 1352، دو نامه 1329
پاره‌ی افزوده به آن «دو نامه، از نیما یوشیج به شین پرتو و از شین پرتو به نیما یوشیج است» که در سال 1329، خیلی پیش‌تر از انتشار «غزاله خورشید»، منتشر شده بود.
*
به گزارش شمس لنگرودی، شین پرتو «در کنگاور متولد شده، تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در تهران گذرانیده، سال 1304 ش برای ادامه تحصیل به فرانسه روانه گردیده، سال 1309 با در دست داشتن دکتری تاریخ و ادبیات فرانسه به ایران برگشته، و سال 1310 با بزرگ علوی و صادق هدایت مجله آرمان را منتشر می‌کند، در سال 1313 دو مجموعه داستان به  نام‌های "ویدا" و "کو عشق من" از او چاپ می‌شود، در سال 1314 ه.ش برای پاره‌ای تحقیقات به هندوستان می‌رود[1] و پس از بازگشت در وزارت امور خارجه مشغول به کار می‌شود»[2].
همچنین اوست که هدایت را به هند برد[3]:
«هدایت در سال 1315 به دعوت دکتر شیرازپور پرتو (شین پرتو)، عضو وزارت امور خارجه که در آن هنگام ویس‌کنسول ایران در بمبئی بود و با تحصیل مرخصی به ایران آمده بود، به عنوان متخصص تنظیم دیالوگ فیلم فارسی به هندوستان رفت.»[4]
«شین پرتو یا علی شیرازپور از دوستان هدایت و یکی از نویسندگانی است که کتاب "انیران" را مشترکا با هدایت و علوی منتشر ساخت. در سال‌های میانی دهه دوم قرن شمسی حاضر، او کارمند کنسولگری ایران در بمبئی بود و در آبان سال 1315 که برای مرخصی به ایران آمده بود، هدایت را که می‌خواست از «قبرستان گندیده‌ی نکبت‌بارِ ادبار و خفه‌کننده» بگریزد، با خود به بمبئی برد، و در همان‌جا بود که هدایت توانست زبان پهلوی را نزد محقق نام‌آور هند بهرام گور انکلساریا بیاموزد و بوف کور را با ماشین چاپ دستی در پنجاه نسخه تکثیر کند. شین پرتو چندین جلد کتاب، از جمله رمانی به نام «بیگانه‌ای در بهشت» منتشر کرده است که در آن رمان بخشی از خاطرات خودش با هدایت منعکس است.
شین پرتو درباره چگونگی سفر هدایت به هند گفته است: آخرش توانستم صادق را پیدا کنم و با او حرف بزنم. دلش می‌خواست از تهران برود. گفتم که با من به بمبئی بیاید و او قبول کرد. با هر زحمتی بود برایش پاسپورت گرفتم. گرچه خانواده‌اش نفوذ زیادی داشتند اما هیچ‌کدام کمکی نکردند. خوب یادم است که وقتی داشتم در شهربانی ترتیب کارها را می‌دادم صادق بیرون بود و هی بالا و پایین می‌رفت.»[5]
 و به شهادت نامه‌های هدایت، رفیق بود:
«پرتو با من خیلی خوب تا می‌کند، منزل یکی و جیب یکی هستیم.»[6]
«در اینجا باز هرچه مایوس می‌شویم وبال گردن پرتو می‌شویم، او هم میلیاردر نیست.» [7]
*
نیما و شین پرتو
از سوی دیگر پس از این سال‌ها، در 1325، دفترهای شعرش را برای نیما فرستاد که نیما نامه‌ای تاریخی و انتقادی‌ای بر آن نوشت که با پاسخ پرتو در سال 1329 چاپخش شد. نباید فراموش کرد که «دو نامه»، هرچند مقاله‌ی بلند «ارزش احساسات در زندگی هنرپیشگان» که در سال‌های 1318 و 1319، زنجیره‌وار در مجله موسیقی به چاپ رسیده بود[8]، تنها اثری بود که در آن زمان نظر و نگاه نیما به ادبیات و شعر گذشته و نو را با دقت و پرداختن به ریزه‌کاری‌ها نمایش و توضیح می‌داد و به شکل کتابچه‌ای منتشر شد[9].
انگیزه‌ی من از بازسپاری این کتاب، دو چیز بود. یکی، به قول شمس لنگرودی، «آشنایی با شعر شین پرتو»[10] و فهم و بررسی کنج‌کاوانه‌تر نقد نیماست.
و دیگر، پیدا کردن «سهمی» است که به قول رویایی «شین پرتو» در «سامان دادن به شعر فارسی» دارد[11].
*
بر کتاب «غزاله خورشید»، شین پرتو سرآغازی نوشته است و با اشاره به نامه‌ی نیما، بلافاصله پس از سرآغاز، پاسخی که به نیما نوشته آورده است. در اینجا آن سرآغاز همان‌طور در آغاز آمده است اما پاسخ نامه، پس از نامه‌ی نیما در افزوده آورده شد.
*
دیگر اینکه متاسفانه هرچه تلاش کردم نسخه‌ای از کتاب «دو نامه» که در سال 29 به چاپ رسیده بود به دست نیامد. از این رو نامه‌ی نیما را از کتاب «درباره هنر و شعر و شاعری» که طاهباز گردآورده برداشتم، هرجا لازم بود پانوشت‌هایی، افزون بر پانوشت‌های اندکی که در نسخه طاهباز بود، آوردم. گاهی پانوشت‌ها از حوصله‌ی پانوشت بیش بود، آنها را به یادداشت‌های پایانی بردم.
افزون بر این، پس از کلنجار رفتن بسیار با خودم و گفتگو با دوستانی که سال‌هاست به خواندن نثر نیما خو گرفته‌اند، به خودم این اجازه را دادم که همچون ویراستاری در سجاوندی دست ببرم تا به آسان‌تر خواندن متن کمک کرده باشم. نثر نیما پر از معترضه است که خواندن آن را دشوار می‌کند. گاهی خود نیما، چه اینجا چه جاهای دیگری چون در «ارزش احساسات» یا «تعریف و تبصره»، این معترضه‌ها را در پرانتز آورده است، اما اغلب آنها را با «که» رابطی جدا کرده، من آنها را در میان کاما و نقطه‌کاما گذاشته‌ام تا پیوستگی جمله‌های بلند نیما بهتر آشکار باشد. بنابراین اگر از این کار کاستی‌ و نارسایی‌هایی پیدا شده، همه به عهده‌ی من است.
*
همچنین از ارژنگ آقاجری سپاسگزارم که «غزاله خورشید» را به دستم رساند.
و از آرش جودکی سپاسگزارم که در این بازسپاری‌ها همیشه همراه و رفیق است.
و از شاهد طباطبایی که دلش با نیما می‌تپد.
*
به امید روزی که دیگر درخت‌ها را به تمنای کاغذ نکشیم.

                                                                              13 شهریور 1395
                                                                                   امیر حکیمی


لینک دانلود کتاب: غزاله خورشید (مدیافایر)
 


[1] با توجه به گزارش آرین‌پور، شین پرتو در هند هم کارمند وزارت خارجه بوده است. [ن.ک پانوشت 4]
[2] ص 343، ج1، تاریخ تحلیلی شعر نو، شمس لنگرودی، مرکز، 1377
[3] «به هرحال بعد از زحمات زیاد دری به تخته خورد و دکتر پرتو به ایران آمد. بعد از دوندگی‌ها پاسپرتی تهیه شده و عجالتا دست از پا درازتر به بمبئی آمده‌ام.» (نامه به مینوی، ص179) «تا اینکه دری به تخته خورد و دکتر پرتو به عنوان مرخصی به ایران آمد. از دهنش دررفت گفت آمدم تو را با خودم ببرم...» (نامه به مینوی، ص180) [نامه‌های صادق هدایت، گردآورده محمد بهارلو، نشر اوجا، تابستان 1374]
[4] ص340، ازصباتاروزگار ما، یحیی آرین‌پور، زوار، 1382
[5] ص280، نامه‌های صادق هدایت، گردآورده محمد بهارلو، نشر اوجا، تابستان 1374
[6] به مینوی، ص187، نامه‌های صادق هدایت، گردآورده محمد بهارلو، نشر اوجا، تابستان 1374
[7] به مینوی، ص193، نامه‌های صادق هدایت، گردآورده محمد بهارلو، نشر اوجا، تابستان 1374
[8] در سال 1335 بود «ارزش احساسات» به کوشش جنتی عطایی به شکل کتابی جداگانه با حواشی به چاپ رسید. [ارزش احساسات، بنگاه مطبوعاتی صفیعلیشاه، 1335، تهران]
[9] از مقدمه‌های «افسانه» و «خانواده‌ی سرباز» هم باید نام برد که هرچند کوتاه، دقیقه‌هایی از آنچه نیما در نظر داشت در خود داشتند، که پیش از «دو نامه» چاپ شدند.
[10]«...مثلا از شین. پرتو، شاعری که مورد توجه نیما بود، بیش از حد متعارف این کتاب، شعر آورده شده است. علت این امر، پاسخ به دغدغه‌ی خیالی بود که بسیاری از علاقه‌مندان به شعر نو، نسبت به نظر نیما درباره اشعار این شاعر داشته‌اند. به نظر من، درست‌ترین و موجه‌ترین کار برای آشنایی با اشعار شین. پرتو و تایید یا رد نظر نیما، مطالعه اشعار بیشتر از این شاعر بوده است...» [ص 4، تاریخ تحلیلی شعر نو، شمس لنگرودی، مرکز، 1377]
[11] «شاعرانى مثل محمد مقدم، شین پرتو، تندركیا و تقى رفعت؛ این‏ها هركدام سهمى در سامان دادن به شعر نو فارسى دارند. شاید اگر این‏ها به مسئله‏‌ى فرم در شعر اندیشیده بودند، شعر نو امروز پدر یا پدرهاى دیگرى هم داشت. وزن شكسته و مصرع‏‌هاى نامساوى را در كارهاى اینان هم مى‏‌بینیم، اما تنظیم آن در شعر امروز از آن رو نام «عروض نیمایى» مى‏‌گیرد كه نیما به زندگىِ مصرع در شعر نو قاعده و هنجار مى‏‌دهد.» [شعر زبان یا شعر بی‌زبانی، عبارت از چیست، یدالله رویایی، دوم، نگاه، 1393، تهران]