Saturday, August 28, 2010

چهارشنبه خاکستر / تی.اس. الیوت گردانده بیژن الهی



خیلی فاصله افتاد از آخرین بارِ اینجایی شدنِ کتابی، دلایلش هم بماند برای خودم. یک کتاب از "کاظم تینا" بود، دست گرفتم تا برسانم‌اش این‌جا، که هنوز نشده. پس به لطف دوستان که به فکر بودند، "چهارشنبه خاکستر – تی. اس. الیوت" با ترجمه ی الهی، تایپ شده و آماده برایم آمد – اگر حامد نبود که این‌ها را به من برساند، هربار به نحوی، لابد خیلی وقت پیش باید بساط را برمی‌چیدم – و من،  که نخوانده بودم‌اش پیش‌تر، تنها دستکاری ‌ اندکی در چیدمان و شکل دادن برای بستن‌اش در پی‌دی‌اف، به کار بستم و جز این باقی‌ی زحمت بر دوش حامد بود. توضیح دیگر که اگر این یکی هم ترجمه‌ای ست از الهی، از اتفاق است وگرنه من تاکیدی نداشتم که هرچه کار از الهی‌ست را پشت هم اینجا گرد آورم، که البته خود مایه‌ی مسرت است.
شعر بلندی‌ست که " به گفته‌ی خود الیوت، از شعرهای جداگانه پدید آمد. شعرهایی که تک‌تک، یا به گونه‌ی گروه‌های دوسه‌تایی، از ۱۹۲۵ تا ۱۹۲۹، در نشریات مختلف، به ترکیب‌های گونه‌گون، درآمده بود. به شکل حاضر، و به نامی واحد، نخستین بار، در ۱۹۳۰ درآمد.  الیوت می‌گوید این راهی‌ست که از خلال آن ضمیر و اندیشه‌ی او می‌نماید که مراحل تکامل را در طول سال‌های شاعری پیموده باشد – این که چیزهایی جداگانه بپردازد و بعد ببیند چگونه می‌شود میان آنها مرکزیتی ایجاد کرد و یک نوع «کلّ» از آنها ساخت." – توضیحی از الهی‌ست در اشاره – می‌افزایم که این قطعات جدا از هم، پس از چرخش الیوت به مسیحیت و گرایش متعصبانه‌اش به آن پدید آمده و شاید از همین روست که مرجعیت کتاب مقدس، دانته، شکسپیر و مناجات‌نامه‌های کلیسایی در آن قابل ردیابی‌ست. از طرف دیگر همین گرایش الیوت به مسیحیت می‌تواند تمایز قابل ملاحظه‌ای را که میان "چهارشنبه خاکستر" و دفترهای پیشین‌اش، مانند "سرزمین بی‌حاصل"، وجود دارد توضیح دهد؛ و دقت در انتخاب آقای الهی در برگرداندن این شعر بلند از میان تمام کارهای الیوت در کنار باقی‌ی آثاری که از میان آثار دیگران برگزیده – مانند حلاج، رمبو، کابافی و حتا میشو - هم نمایانگر گرایش مترجم است به گونه‌ای عرفانی – مذهبی و این چیزی‌ست که من در میان شعرهای خودش – آنها که خوانده‌ام و اینجا هم هست - ، کمتر جسته‌ام !

 چون زمان   می‌دانم همیشه زمانست
و مکان همیشه مکانست و فقط مکان
و آنچه شونده‌ست شونده‌ست فقط برای یک زمان
و فقط برای یک مکان
شادم که چیزها چنانست که هست و
روی می‌تابم از چهر خجسته
و روی می‌تابم از آوا
چون دگرباره امید بازگشت نتوانم داشت
پس شادم که بایدم چیزی ساخت
تا بدان شاد شوم
- چهارشنبه خاکستر، از قطعه ی اول -


برای حظ بیشتر، لینک اصل شعر را که به سادگی با کمک گرفتن از گوگل پیدا می‌شود، اینجا می‌گذارم که با دقت در آن ظرافت برگردان الهی و زیبایی‌ش، دوچندان می‌شود. علاوه بر آن یک مقالچه‌ای هم دیدم که خواندن‌اش برای آشنا شدن با این اثر الیوت خالی از ضرورت نیست و لینک آن را هم  می‌آورم.

خاهر خجسته ، مادر قدسی ، جان ِ چشمه ، جان ِ باغ ،
مگذار که خود را با دروغ به سُخره بگیریم
بیاموز روی آریم و روی نیاریم
بیاموز در سکون بنشینیم
حتا میان این صخره‌ها،
آرامش ما درخواست او
و حتا میان این صخره‌ها
خاهر ، مادر
و جان  ِ رودبار، جان ِ دریابار،
مگذار در جدایی باشم
     و بگذار بانگ من فرا تو آید. 

- چهارشنبه خاکستر ، از قطعه ی ششم –

 اصل شعر ( Ash Wednesday )


پس‌نوشت.
وقتی دوستی که دارد پروژه ی دکتراش را تمام می کند، چند روز پیش می‌گفت با استاد راهنمایش گپ که می‌زده، استادی که از قضا ایرانی نیست و می‌آید ومی‌رود و بماند که کیست، و کارهای اخیرش را نشانش می‌داده، استاد با هیجان زیادی گفته این‌که حوصله داری برای کار کردن پس از ماجراهای چند ماه اخیر، تحسین‌برانگیز است و گفته وقتی داشته می‌آمده ایران، انتظار نداشته که او – آن دوست – توی این چند ماه کاری کرده باشد برای تزش و اینکه حق می‌داده به اگر کاری نکرده بود و به همه حق می‌دهد اگر دستشان به کاری نرود؛ گفتم آیا همین هم نشان افسردگی‌ست که بعد از این همه که شده، یکی مثل تو خودش را غرق می‌کند در کار؟!  




نخستین بازسپاری: مهرماه هشتادوهشت

3 comments:

Anonymous said...

کجایی که عفریته ها بیژن رو بردن

crocodile said...

امروز تو يه كتاب فروشى بودم ديدم چهارشنبه خاكستر تجديد چاپ شده. به قول اصفهانيا آقايون خيلى به خودشون فَشار آوردن.

E. K. said...

خیلی سپاسگزارم ازت رفیق. من باید فرصتی کنم و لابلای پست‌های دیگر وبلاگ بگردم دنبال گنجینه‌هایی این‌چنینی. سپاس. صمیمانه.