Friday, October 4, 2013

غزل طالب آملی / دفتر نخست، روی الف و ب

"...قبلن یک چیز را یادداشت کنم: بهترین شعرای آمل، طالب است. باید بگویم بهترین شعرای مازندران. معاصر شاه عباس صفوی. در ضمن عشقبازی‌های خود به هندوستان هم مسافرت کرده است. این شخص یک دیوان بزرگ دارد مخلوط به غزل و قصیده و رباعی. به سبک خاقانی و ظهیر شعر گفته است. خیلی طالبم اگر این طالب را برایم پیدا کنی..." نیما/ نامه به متکان، اسفند 1307

                 
                ما نیش کفر 
            در دل ایمان  فشرده‌ایم
            در ساغر عمل 
            می عصیان فشرده‌ایم 





یادداشت.

درباره سبک مشهور به "هندی"، زیاد نوشته‌اند. اما همین زیاد به نسبت کیفیت و کمیت آن، بس اندک. اگر پذیرفته باشیم تاریخ شعر پارسی، تاریخ اندیشه ایرانی‌ست؛ پس هر دوره‌ی آن به بازخوانی و بازروایی منتقدانه، به دقت، نیاز دارد. و این کار ادیب ملانقطی نیست. آنچه نوشته‌اند، اگر نوشته‌اند، همه کار ادیبان تنگ‌نظر اغلب، نسبت به هر تازگی کوژ. با این همه نمی‌خواهم قدر آن کار را سنجه بگذارم، که آن را هم ضرورتی بوده و هست. به علاوه نگاه مدرن به فرهنگ و هنر و اندیشه و ادبیات در ایران، عمر طولانی ندارد و این خوبی‌اش اینکه میدان عمل فراخ است. یعنی محقق و پژوهشگر، نگاه تیزبین اگر داشت، بتواند ریشه و پایه‌ای استحکام بخشد تا بنایی منتظم با نظم و نیاز امروز بر آن استوار سازد.
نمی‌شود در این کوته‌نوشت ویژگی‌ها و امکانات سبک هندی را برشمرد، و اصلن بنا بر گفتن از این نیست که صور خیال در آن چنین و چنان است یا از تنوع و شکل صنایع ادبی (از  پژوهشهای دقیق در این زمینه، یکی کتاب "بلاغت تصویرِ" محمود فتوحی‌ست، 1385، سخن)؛ بلکه عینک را در زاویه‌ای نشاندن که پرسپکتیوی از امروز تا آن افق را به نما آورد، منظور است، به اشاره – مثلن که - : بازاندیشی به آنچه مایه تغییر نگاه شاعر قرن نهم و دهم، نسبت به پیشینیان خود بوده. که آیا ورود مفاهیمی متمایز (آیا متمایز؟) از آنچه پیشتر در شعر فارسی مرسوم بوده، آن نازکی خیال را ناگزیر کرده؟ و از این دست پرسش که این مفاهیم چطور و چگونه در چه بستر تاریخ و اجتماع پرورده آمده‌اند؟ چطور این همه دشوارخوانی و دشوارگویی؟ تاثیر آوارگی‌ها بر شاعر مهاجر، تاثر او از جغرافیای تازه، تاثیرش بر آن چه بوده؟ دریافت او از "خود" و "دیگری" آیا چه مایه دگرگون شده؟ که آیا دیدار او با "چیز" همان دیدار نظامی و حافظ و جامی است؟ همین‌طور مواجهه‌ی او با "دین" و "عرفان" چگونه است؟ معامله‌اش با "حرمان" (Despair) و "نومیدی" چه؟ و چرا این همه التجا و پناه به حشیش و سبزینه و شراب که جا به جا در زندگی‌نامه‌ و اثر آنها قابل ردگیری‌ست؟ این همه بی رفت و آمد او از محیط با محیط نیست؛ یعنی او در تعامل با پیرامون‌اش، پیرامون‌اش شده و دست برده، پسین و پیشین.
از طرف دیگر، در نگاهی چه حتا گذرا به تذکره‌هایی چون "نصرآبادی" و "حزین" و "آتشکده آذر"، اول آنچه تحیر آورد، تکثر شاعرانی‌ست که اغلب هرگز اسم آنها به گوش نامده. خود این کثرت، فارغ از کیفیت شعر، و با دقت در این که اغلب از اینها پیشه‌وران ساده بوده‌اند، اعم از بزاز و قصاب و خیاط، رویش جوانه‌ای اجتماعی را می‌نمایاند که تا ساق و ساقه‌اش دو سه قرن دیرتر به همت ایرج میرزایی و دهخدایی و میرزاده عشقی‌ای و بسیار دیگران قوام بگیرد و به دست نیما به جان نوجوان مدرن ایرانی قلمه خورد.
اندیشیدن و توقف بر هر کدام از این پرسشها، بی از ملاحظه‌ و مدام به خاطر داشتن تغییرات گسترده‌ی سیاسی و اجتماعی ایران آن دوره، که بعد از قرن‌ها به همت کشت و کشتار گسترده‌ی شاه اسماعیل صفوی و دست‌یازی‌اش به اصول مذهب تشیع و خودخواندگی‌اش به جانشینی و ولایت از امام غایب توانست ملتی را گرد آورده از خرابه‌ی قرون کشوری بازسازد، ممکن نیست. به علاوه فهمِ درک و دریافت انگیزه و حالات شاعر که تعامل بی واسطه با حس و زبان دارد، بی از توجه به تثبیت مذهب و اقتدار درباری روحانی/متکلم/فیلسوف شیعی در زمان شاه عباس و پیش و پس از آن، و مناسبات و مجادلات فراوان فرقه‌ای در آن روزگار میسر نیست. 
اما این هم هست که شعر فارسی(غزل را می‌گویم. چه شاید بتوان نشانه‌های تاریخی از خلال قصیده دریافت)، هرگز ثبت و ضبط تاریخمند نداشته‌ست. احوال ذهنی حافظ جوان، از حافظ به سن آمده، از خلال اثر، به سختی به قرینه تاویل و تفسیر مگر پیدا شود – که اغلب نمی‌شود، جز گمانه‌هایی. این آفتی‌ست که شناخت فکر و دگرگونی شاعر- اندیشمند را، آنطور که مثلن می‌شود لافونتن یا گوته را در ادبیات فرانسه و آلمان بررسید، ناممکن یا کمینه بسیار دشوار می‌سازد. معلوم است صائب بیست و پنج ساله، همانطور نمی‌اندیشیده که صائب چهل ساله. اما چطور می‌شود چرخش او را از میان هزاران بیت بی ثبت و ضبط تاریخی که به ترتیب حروف تنظیم شده‌اند، تشخیص داد و نمایاند؟ لابد همین است که ذبیح‌الله صفا، وقتی خواست تاریخ ادبیات بنویسد، تاریخ ایران نوشت ("در تاریخ ادبیات هر یک از ادوار، باید به عنوان مقدمه، وضع سیاسی و اجتماعی و دینی و علمی آن دوره هم، مورد مطالعه قرار گیرد"- تاریخ ادبیات صفا، ج اول، مقدمه). با این همه، اگرچه کار برای اندیشه‌پژوه دشوار شده، اما مگر همین او را وادارد به جستن روشی تازه.  
به هر حال،
هر کدام از این پرسشها و خیلی بیشتر، می‌تواند موضوع پایان‌نامه‌ای دانشگاهی، نه در ادبیات، که در فلسفه و جامعه‌شناسی و تاریخ و مردم‌شناسی واقع شود، کما اینکه شده؛ اما تا به گستردگی در هویت ما جاگیر نشود، شناخت پارسی‌زبان امروز از خودش، شناختی سره نیست. و همانطور که گفته آمد، این نوشته بذرافشانی‌ست تا مگر از سپس‌اش به ممارست، چیزی زاید.

دوم.

دیوان طالب به تصحیح طاهری شهاب، مشتمل بر 22968 بیت از قصیده و غزل و ترکیب و ترجیع و مثنوی و قطعه و رباعی و مفردات است. قصیده‌ها و ترکیبها و ترجیع‌هایش در ستایش حاکمان مازندران و هند، میرزا غازی ترخان، دیانت خان، عبدالله خان فیروزجنگ، اعتمادالدوله و جهانگیر پادشاه سروده شده و مقداری در ستایش امامان است. و اول بار در سال 1346 در تهران به کوشش آقای "طاهری شهاب" و همت انتشارات سنایی، به طبع رسیده و تا امروز تجدید چاپ نشده. علاوه بر آن منتخبی با عنوان "زندگی و شعر طالب آملی – شاعر گلهای آتش" به کوشش آقای "محمدرضا قنبری" در سال 1383، انتشارات زوار، منتشر شده که در مقایسه با اصل دیوان طالب، در کمیت، نمکین می‌نماید (به علاوه گزیده‌های دیگری هم تا امروز به چاپ رسیده).                   
دفتر حاضر بخش "الف و ب" از دیوان طالب است، یعنی 94 غزل با روی "الف" و 3 غزل با روی "ب". آنهایی که دیده‌اند کتاب را، دیده‌اند چه حجمی دارد. تصمیم گرفتم تکه‌تکه‌اش کنم و به مرور بسپارم به این صفحه و بر پیشانی هر دفتر یادداشتی به همراه جمعی از دوستان خواهم افزود.
گاه‌شماری هم که پیشتر از زندگی طالب برساخته‌ام در ادامه اضافه کرده‌ام. (برای نوشتن این گاه شمار از مقدمه مفصل دیوان طالب، نوشته آقای طاهری شهاب؛ تاریخ ادبیات ایران، ذبیح الله صفا؛ مقدمه منتخب طالب نوشته آقای محمدرضا قنبری؛ تذکره "آتشکده آذر"، لطفعلی بیک آذر بیگدلی؛ بهره گرفته‌ شده است.)
                                                                 

                                                                 فروردین 1392
                                                                   امیر حکیمی



بازسپاری نسخه الکترونیکی Do-Library، مهر 1392