[In order to
understand
I destroyed myself.]
/Fernando
Pessoa
پیبند.
(مگر از نقش پراکنده ورق ساده کنی)
تصدق صفایت بگردم

درآمد
این سهگانه، تباهیست ( :[هرچه] روی در شر است،
چراکه این ساعت علاقهی بنیادی آگاهی بیمار نه گذار از بیماریست. /آرتو ) و چون
اطراف آن میچرخد – چاره ندارد - فریبکار شده، از آن ناممکن ناتوان و نارس، نارساست. برای همین کش میآید.
در کش آمدن، تکرار میکند وقتی حول آن "چه" میگردد و تکرار، نیایشِ خاطرِ
وسواسی (آبسسیف) است و آن "چه" - اگرچه بی راز – "خدا" ست.
من اینجا
– به جای این - پیشتر نوشته بودم: