Saturday, April 20, 2013

خواب‌های فلزی / شهرام شاهرختاش - چاپ نخست 1346



Je marche dans les éclats de la poussière
qui nous réfléchit.
                                  - André du Bouchet


در بیکرانه مضروب
آنجا:
که لب‌های عاشق ما بوسه می‌خواست
دیوارها
دیوارهای مرز قد کشیدند
و باران در خود گریستن گرفت.

              از شعر "بیکرانه مضروب"


«[...] خواب‌های فلزی به راستی نمایشگر "خواب" سخت سنگینی‌ست که کاویدنش مشکل می‌نماید. دیوارهایی "فلزی" بر گرداین خواب‌ها سر به فلک کشیده و مانع از ایجاد ارتباطی درست با شعر او می‌شوند.
اگر این کتاب را خوانده باشی می‌دانی که چه می‌گویم. گاه شده است که سوار بر ترنی از درون تونل گذشته باشی؟ آنجا که همه تاریکی است و چشم هیچ نمی‌بیند اما همه‌چیز، گویی در خواب، در حرکت است. دیوارهای تنگ و سقف پایین آمده را حس می‌کنی، فرار چیزی فلزی را از زیر پا می‌فهمی، و اصوات و هیاهو و های و هو را. اگر از پیش ندانی که کجا هستی، در این لحظه هیچگونه تعبیری از آنچه که به حس تو در می‌آید نخواهی داشت.
خواب‌های فلزی چنین صفتی داشت. در آن با حجم‌های سیاه و درهمی از افکار و کلمات روبرو می‌شوی که در پایان، چیزی جز خاطره‌ای گیج‌کننده و گاه زننده در ذهن به جا نمی‌گذارد. گویی براستی در خوابی فلزی اسیر شده باشی. خوابی که به جای ارائه منظره یا شکل یا شیئی یا آدم، تنها در هم پیچیدگی خمیر فلزات را در کوره‌ی تاب داده‌ی سوزان به یاد می‌آورد.
این همه طبیعتن نه از سر تعمد، که حاصل بی‌اختیاری شاعر بود. او که هنوز بر فکر خویش، بر زبان و کلمات خویش و بر ساختمان و شکل شعرش تسلط کافی نداشت، از اداره‌ی این عناصر عاجز می‌ماند و سیلانِ پرقدرتِ اندیشه، که از پیش، به علت تنبلی و نبودن فرصت و امکان، از تعلیل‌های یکدست و تجزیه و تحلیل‌های پربار بارور نشده بود، بر صفحه‌ی سفید کاغذ جاری می‌شد (توجه کنیم که این نکات از ارزش خواب‌های فلزی نمی‌کاهد و همچنان جوهر زنده‌ای را که در عمق آن موج می‌زند می‌شود دید. نکته این است که وصول به آنچه شاهرختاش در اینجا کم دارد، به معنی رسیدن به کمال شاعری‌ست و روشن است که نه تنها در نخستین کتاب شاهرختاش نمی‌توان چنین کمالی را مشاهده کرد، بلکه بسیاری از بزرگان معاصر شعر امروز نیز هنوز به این مدارج از کمال شعری نرسیده‌اند).
اما اگر حوصله کنی، خواب‌های فلزی خبرِ زاده شدن شاعری پوینده را به تو خواهد داد، چراکه "خواب‌های فلزی/ با دستبندهای متهم آغاز می‌شوند".»

آنچه آمد پاره‌ای از مقدمه‌ای‌ست که "اسماعیل نوری علا" برای دفتر شعر دوم شاهرختاش (شهر دشوار حنجره‌ها، 1348) نوشت و شمس لنگرودی در تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد سوم، آورده به نقل و خود اضافه کرده : «[...] او بی طرف نیست و نمی‌خواهد که بی‌طرف شود. اما از زبان شاعران پیش از خود نیز به تنگ آمده است – از آنان که در رفتن "خورشید" عزا گرفته‌اند. او، اکنون، اگر از خورشید حرف می‌زند، می‌گوید که خورشید او از کوه‌های "بنفش" مشرق طلوع نمی‌کند، و بدین ترتیب تمثیل‌های خود را بر زمینه‌ای واقع‌گرایانه می‌گستراند.
زبان شعری شاهرختاش، همچون زبان شاعران دیگر موج نوی شعر امروز، تصویری‌ست. به هنگام اندیشه، هر جزء تخیلش می‌تواند به وجودآورنده‌ی تصویری باشد [الخ].»

ما فراری بودیم
و دیوارهای غمگین
در کنار آگهی‌های سمج
جایزه سرهامان را
                         تبلیغ می‌کردند
وقتی آدم‌های برقی
ما را گرفتند
خیس بودیم
بر طناب‌های خورشید آویزانمان کردند
و مانند انجیری خشک شدیم.

                                  از شعر "فرار"

دوم.

زحمت تایپ این کتاب را محمدحسن موثق کشیده و من جز قدردانی از او (که این دو سه کتاب اخیر همه به یاری و دلسوزی او، به فرجام رسیده) و سپردنش عین‌-ن در این صفحه، کار دیگری نکرده‌ام.

پیش‌تر، دفتر "فصل غلیظ گیسو"، که سومین دفتر شعر شاهرختاش بوده، را اینجا سپرده‌ام. گمان هم دارم شعرهای آن مجموعه، شکوفایی نوباوه‌ی شعرهای این دفتر خواب‌های فلزی‌ست. من در یادداشتی کوتاهی که برای آن مجموعه نوشتم، اشاره کردم که شاهرختاش را نمی‌توان در دسته‌ی شاعران دیگر و شاعران شعر ناب (برچسب‌هایی که زده شده) آن دوره، با همه تاثرش (بیش از همه از احمدرضا احمدی)، نشاند و هنوز هم همین را می‌گویم و به آن اضافه می‌کنم که به گمان من او رسم و استایل منحصر به خودش را دارد. جاهایی نزدیک می‌شود به اجراها و فضاسازی‌های متداول شعرهای آن دوره و گروه‌ها، گاه چنان فاصله می‌گیرد که انگار خواسته باشد به تاکید این فاصله را نمایش دادن. به همین دلیل فکر می‌کنم، شعر او در میان شعرهای به هم تنیده‌ی - از جهت مضمون و فرم و کلیدواژگان - آن روز، قابل اعتناست. به هر حال به جز این سه مجموعه، دفتر دیگری هم گویا از او درآمده سالها بعدتر، یعنی در دهه‌ی هشتاد که من آن را ندیده‌ام متاسفانه.

                           و تفنگ‌ها
                             تفنگ‌ها
                             تفنگ‌ها
                            در شقاوت پیروزی
                            ما را به تنهایی میله‌ها می‌سپرند.

                                            از شعر "تو در تمامی کتیبه‌ها"


دریافت کتاب : خواب‌های فلزی
مجموعه شعرهای 1344-1346
شهرام شاهرختاش
چاپ نخست پاییز 1346، چاپخانه زهره
بازسپاری نسخه الکترونیکی Do-Library؛ فروردین 1392

No comments: