"شعر
به زندگی خودش ادامه میدهد و تنها است درهای سیاه و دردهای سیاه. در او و با اوست
که کسی چهرهی واقعیاش را باز مییابد. با این همه از شعر بیخبرند و گویا به
شوخیاش گرفتهاند. پس اینکه خودش را خوب برافراشته و نگه داشته است خبر از چیزی
مرموز است. با وجود ثقل سنگین دنیایی که دوست داشتنش دیگر چندان آسان نیست، باز
شاعران از پا ننشستهاند و در همه سویی تونلهاشان را حفر میکنند."
یدالله رویایی
من که اینگونه به دیوار زندان تکیه دادهام
خوب میبینم که آزادی
چگونه در ظلمت مردابها رسوب میکند
این تماشا کیفر من است
که جز نگریستن به جادههای دست نیافته
چیزی نیاموختهام
- از شعر "رهایی ژرف"
"قفس نامحدود من"ِ علی قلیچخانی،
نخستین بار در سال 1348 به کوشش انتشارات روز، منتشر شد و مورد توجه اهالی شعر، علیالخصوص موج نو
قرار گرفت. رویایی در مقاله "عبور از شعر حجم" با بررسی مفصل دفاتر شعر که در آن دوره منتشر شده بود، با اشاره به انبوه این مجموعهها نوشته:
"اینها همین زایدههای زحمتند که گفتم در حاشیههای کاذب «موج» نو بروز کردهاند.
بر سر این شعرها چون نمیمانند نمیمانیم، و تنها در این میانه دو نام تازه را با
قید احتیاط از این مساله مستثنا میکنم: علی قلیچخانی و احمدرضا چهکهنی که
فاصله را از سایهی همسایه پر میکنند ولی دوگانه میمانند، و شاید فردا موج نو و
هر موج نوع را پشت در منتظر بگذارند، به شرط آنکه به معماری حجمها در شعر دست
بیابند." و چندین سطر بعد اینطور مینویسد: "در قلمرو دو استعداد اول،
اینجا و آنجا از کنار شعر و از شعر البته گاه میگذریم، نه با توقع کامل فرم، بل
با زندگی آزاد ذهن: مثلن آنجا که تصویر حاضر تصویر غایبی را به یاد میآورد، همان
تشعشع کلامی است که ادامه میگیرد و ما در ادامهی طولی آن حرکتی تصویردهنده داریم
(سندبادهای سپانلو و شعرهایی از قفس نامحدود من و بعضی از شعرهای انسان شیشهای
هوشنگ صهبا). در اینجا تماشا یک واقعیت است و خاطرهی تماشا واقعیت تماشاست که
برای حافظه اعتیاد میآورد و این اعتیاد، انس به رنگ و انس به شکل است (شکل متعلق
به طبیعت نه متعلق به ذهن) که همیشه به کمک خودکاری ضمیر دلتنگیآور و اگزوتیک میشود،
در زمان و مکان." (از "هلاک عقل به وقت اندیشیدن"، چاپ اول، ص 52، 55).
یک جنگ بزرگ عاطفه در ذهن
در یک جهان نامعین و محدود
من
را که بسترم به روی جادههای شفق بود
چون
قایقی منور و مست و پاک
تا
دوردست تخیل میبرد
تا
بحری از تصور و تصویر
- شعر قایق منور
همچنین شمس لنگرودی در تاریخ تحلیلی شعر نو، جلد
سوم، در معرفی این مجموعه نوشته:
"بسیاری از شعرهای قلیچخانی، نمونه کامل
آن نوع اشعار است که منظور نظر مفسرین برجسته موج نو در آن سالها بوده است: اشعاری
جوشیده از تلاطم ناخودآگاه شاعر، بی نظارت هوشیارانه ذهن بیدار، که عناصر و اشیا و
مفاهیم بعید، به دنبال تداعی، در کلماتی بعید، به هم پیوند میخورند و اشعاری ناب
میسازند. ولی آسانگیری و تفاخر به مدرنیسم بی بنیاد و هواداری افراطی از شعر
غیرمعمول، قلیچخانی را نیز به بنبست میرساند، بطوری که بعدها دیگر هرگز خبری از
او نمیشود."
البته در این صفحه
بنای نقد نداشتهام و ندارم جز گاهی اشارهای، اما درک و دریافت شمس لنگرودی
از موج نو، در همین چند سطر هویداست، که بیشتر مانیفیست سوررئالیستها را به خاطر
میآورد تا آنچه به قول او مفسرین موج نو در آن سالها نوشتهاند. به هرحال، این
حرف که از قلیچخانی هرگز باز خبری نمیشود، درست است (من هم هیچ اطلاع بیشتری از
او ندارم و نه هرگز شنیدهام). او هم مثل هوشنگ صهبا، پس از انتشار یک مجموعه در
اوراق تاریخ آن زمان، گم و گور شد. با این همه، این مجموعه – قفس نامحدود من – به گمان
من اهمیتی همسنگ اشعار آن دوره بیژن الاهی دارد و جالب اینکه بسیاری از شعرهای این
دفتر، فرم و ساختی مشابه به اشعار بلند الاهی چون "آزادی و تو" و
"سل" و "تراخم" و آنهای دیگر دارد؛ اگرچه با مضامینی شاید یکسره
متفاوت. همین شد که مدتهای مدید دنبال این کتاب گشته بودم و سرانجام دوست عزیزی
نسخهی کپیش را برایم آورده بود سه چهار سال پیش؛ و من با اشتیاق فراوان چند شعر
آغازین را دوباره تایپ کردم و در همانها متوقف شدم. چیزی کم داشت، یا کم بود، که
اشتیاقم را سوزاند. تا اینکه دوباره به سراغش آمدم، بعد از سه سال وقفه و این بار،
یکسره از جنس دیگر شد و به مذاق نشست و به سرعت همهاش را تایپ کردم تا به این
صفحه بازسپارم.
باز هم از میم ب ح
عزیزم قدردانم که این کتاب و "انسان شیشهای" صهبا – که پس از این امیدوارم بختش باز شود - را برایم آورد.
دریافت کتاب : قفس نامحدود من
مجموعه شعر، علی قلیچخانی
چاپ نخست انتشارات
روز؛ مهرماه 1348
بازسپاری نسخه
الکترونیک Do-Library؛
فروردین 1392
1 comment:
صفحه دانلود این کتاب مشکلی دارد.
Post a Comment